اس ام اس عاشقانه فاز غمگین پاییز ۹۲
تنها یک حرف مرا آزار میدهد ، حتی یک کلمه هم نمیشودتنها یک حرف مرا هر روز غمگین تر میکند …همان یک “ن” که در ابتدای “بودنت” نشسته است !..با دستان خالی از دنیا خواهم رفت …نباید نگران باشم چون حداقل با دلی پر میروم !..در زندگی گفتن دو چیز بسیار سخت است :اولین سلام و آخرین خداحافظی !..گفتم غم تو دارمچیزی نگفت و بگذشتحافظ خوشا به حالتیارم گذشت و یارتگفتا غمت سرآید..انقدر زمین خورده ام که رنگ آسمان را فراموش کرده امبوی خاک میدهند تمام ارزوهایم !..گفتند فراموشش کن آرام میگیری …فراموشش کردم اما کمی قبر تنگ است !فرستنده : مترسک..رفته ای و من هر روز به موریانه هایی فکر می کنم که آهسته و آرام گوشه های خیالم را می جوندتا “بی خیال” نشده ام برگرد !..آری که چه بی رحمانه آمده است که بماند برای همیشه ، غم تو در دل من …..دنیایی که در آن تو نیستی ، ارزش نفس کشیدن ندارد …..هر شب آب نمک قرقره می کندگلو درد دارند چشم هایم !فرستنده : حمیدرضا..گاهی یه جوری میشکننت که وقتی تیکه هاتو به هم میچسبونی یه آدم دیگه میشی !..سخت است اینکه نمرده باشی و از تو بخواهند گورت را گم کنی !..خیلی از خودش خوش قول تر است … خیالش را می گویم که یک عمر است زودتر از خودش آمده سر قرارمان !..هیچکس نمی داند چقدر جای شادی بی سبب در دلم خالیست !..گله نکن آدم برفیمن اگر به تو نزدیکتر شوم دلِ سوخته ام آبت میکند !..چیزی نیست که مرا سر شوق بیاورد جز تو ؛ ولی تو هم که نیستی !..بی تو هر شب از خواب هایم صدای گریه می آید !..عشق مثل یه دزد آروم و ساکت وارد قلبت میشه تا به خودت میای میبینی صاحب خونه شده ولی … ولی امان از وقتی که بخواد بره ، طوری درو پشت سرش میکوبه که چهارچوب دلت فرو میریزه و تو میمونی و یه ویرونه !..حرفت که می شود با خنده می گویم : یادش بخیر ، فراموشش کردم …اما نمی دانند هنوز هم کسی اشتباه تماس می گیرد سست میشوم که نکند تو باشی !..چقدر دلم تمام شدن می خواهداز آن تمام شدن هایی که بشود نقطه سرِخط و آنگاه دیکته تمام شود و من دیگر آغاز نشوم !..صفحه های تقویم مرا یاد گذر زمان می اندازند !نمیدانم ، پس کی زندگی شروع می شود ؟..دستم به تو نمیرسد ، ستاره شبهای مناما نگاهم هر شب ، آسمان تو را در آغوش میگیرد !!!..شبیه خاکستر سیگار پیرمردی شده ام که آلبوم عکسهای قدیمی اش را با حسرت ورق میزند و هر از گاهی دستی به عکسی میکشد و نگاهی در آینه به موههای سپیدش میکند !میخندد و لبخند بر صورتش میخشکد و میگرید و میمیرد …..در نبود تو برگ زردی شده ام میان برگهای سبزتاب طعنه تابستان را ندارم ؛ کاش کاری کنی پاییز بیاید !..شب که میشود ، شروع میشوند ، ای کاش های من …..از ماجرای عشقت رو سفید بیرون آمدند ، موهایم …..فریب خنده هایم را نخورمن سالهاست که در خفا گریه میکنم !..فرقی نمی کند تقویم زمستان است یا بهار …بی تو هیچ زمانی قشنگ نیست !..این روزها آنقدر بغضم سنگین شده که اگر گردنم را هم بزنی به جای خون اشک می ریزد …..تلخ منم همچون چای سرد که نگاهش کرده باشی ساعات طولانی و ننوشیده باشیتلخ منم ؛ چای یخ که هیچکس ندارد هوسش را …..من درگذشته ام در گذشته ام !..بینِ مرگ و زندگی جاییست که من سالهاست به آن پناه برده ام ! ســـــکـــــوت …..هوا اینجا کمی دلگیر است ، آنجا را نمی دانماینجا ترس فراموش کردنت مثل خره تمام جانم را پر میکند ، آنجا را نمیدانماینجا جای خالیت به وسعت یک جهان است ، آنجا را نمیدانمای کاش برای تو هم تفاوت بین “اینجا” و “آنجا” فقط یک “ی” باشد …..تلخ بود فراموش کردن کسی که با او همه چیز شیرین میشد …دل کندن از او برایم آسان نبود !..اشک های گستاخ !!! گونه های من جای لیز خوردن نیستند ، آرامش صورتم را برهم نزنید !..چه گره ی کوری به زندگیَت انداخته ام که فقط “من” باید از سرت باز شوم ؟؟؟..به تو که فکر میکنمبغض می آیداشک می آیددلتنگی می آیدبه تو که فکر می کنم مهمانی عجیبی به راه می افتد !..خواستم هر چیزی را که بوی تو میداد بسوزانم ولی افسوس جانم آتش گرفته …..شبگردی می کنم اما صدای نفسهایت را از پشتِ هیچ پنجره و دیواری نمی شنومآسوده بخواب نازنینم ، شهر در امن و امان است ، تنها خانه ی من است که در این شهر در آتش میسوزد !..دیوانه ات میکنند مسئله هایی که در ذهنت به جای اینکه حل شده باشند ، ته نشین شده اند !!!